شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۹
کد خبر: 374065

پلیس در تعقیب سارق یا سارقانی است که به یک نوجوان۱۶ساله اهل استان سیستان‌وبلوچستان حمله‌ کردند و پس از ضرب و جرح شدید، موتور و تلفن‌همراه او را سرقت ‌کردند.

قتل پسر نوجوان برای سرقت تلفن‌همراه و موتورش

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جام جم، شدت ضربات و جراحات به‌حدی بود که این پسرنوجوان دوام نیاوردوپس از چند روز بستری در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان رازی سراوان جان خود را از دست داد.سمیر نصرتی در روستای بام‌پیشی زندگی می‌کرد و فقط ۱۶سال داشت اما با همین سن کم، کمک خرج خانواده‌اش بود حالا با مرگ او حالا رنج اعضای خانواده چندبرابر شده است.

سمیر، کارگر سنگ‌شکن در سراوان بود و روزی هشت ساعت کار می‌کرد.به گفته یوسف برادر سمیر، پدرشان ازکارافتاده است و چون توان جسمی مناسبی ندارد و نمی‌تواند کار کند، سمیر تصمیم گرفت با کارکردن کمک حال خانواده‌اش باشد. یک شب وقتی شیفت‌کاری‌اش تمام شد، سوار موتورسیکلتش شد تا به خانه برگردد. اوبا مادرش تماس گرفت وگفت به‌زودی به خانه می‌رسد و شامش را گرم کند.

سمیر لابه‌لای صحبت‌ها با نگرانی به مادرش ‌گفت یک خودروی پژو او را تعقیب می‌کند و نمی‌داند چه کسی است. پسرنوجوان در تاریکی شب موتورش را می‌راند تا زمانی‌که به دوراهی روستای هیتوک رسید. همان لحظه، راننده خودروی پژو، دیوانه‌وار به موتور سمیر ضربه زد تا تعادل او را به هم بزند که موفق هم شد و سمیر چپ کرد و روی زمین خاکی افتاد. سارقان بعد از افتادن سمیر، از خودرو پیاده شدند و او را به‌شدت کتک زدند.


یوسف در ادامه گفت: «نمی‌دانم با چه چیزی اورازدند وکسی هم آنجا نبود که او را ببیند امابرادرم راطوری کتک زدندکه کلیه، کبد و سینه‌اش به‌شدت آسیب دید.سپس درحالی‌که سمیر به‌شدت زخمی شده بود، گوشی تلفن‌همراه و موتورش راسرقت و بعد او را به حال خودش رها کردند.»
سمیر ساعت‌ها زخمی و خون‌آلود روی زمین افتاده بود وبامرگ ودست وپنجه نرم می‌کرد.یکی ازاهالی که همراه باهمسرو فرزندانش در حال ردشدن ازجاده بود،متوجه سمیرشد.

این راننده درتشریح ماجرا گفت:«ساعت بین۱۲:۳۰ تا یک بامداد بودکه متوجه او در جاده شدیم. خانمم گفت شاید نقشه باشد وممکن است آدم‌های خطرناکی این اطراف کمین کرده باشند، اینجا توقف نکن. وجدانم قبول نکرد بی‌تفاوت ردشوم. ماشین رانگه داشتم وموقع پیاده شدن چاقویی هم برداشتم تا اگرسارقی حمله کرد، وسیله‌ای برای دفاع از خودم داشته باشم.

رفتم جلوودیدم پسرنوجوانی بالباس‌های پاره روی زمین افتاده است.حالش خیلی خراب بودونمی‌توانست نفس بکشد.گفت مرا به بیمارستان ببر.سارقان بدجور مرازدند و موتورم راهم بردند.بعد ازپیاده کردن زن وبچه‌ام، پسرنوجوان رابه بیمارستان بردم.»سمیر خونین در بیمارستان رازی سراوان بامرگ دست وپنجه نرم می‌کرد.

وضعیت عمومی اوچنان بدبود که سه روزدربخش مراقبت‌های ویژه بستری شد اما شدت جراحات به‌حدی بود که دوام نیاوردوفوت شد.پدرسمیرهم که زمینگیراست،کمرش ازمرگ پسرنوجوانش خم شده و غم را می‌توان از صدایش شنید.برادر سمیر با غصه و درد زیاد می‌گوید:«من خواهر ندارم وفقط همین یک برادر را داشتم که سارقان او را با قساوت و سنگدلی گرفتند. ما بعد از این ماجرا شکایت کردیم و پلیس پیگیر دستگیری آنان است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha